شماره ٨٠: روز من شب شد و آن ماه براهى نگذشت

غزلستان :: هلالی جغتائی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
روز من شب شد و آن ماه براهى نگذشت
اين چه عمريست که سالى شد و ماهى نگذشت؟
ذوق آن جلوه مرا کشت، که وى از سر ناز
آمد و گاه گذشت از من و گاهى نگذشت
عمر بگذشت و همان روز سيه در پيشست
در همه عمر چنين روز سياهى نگذشت
قصه شهر دل و لشکر اندوه مپرس
که از آن عرصه باين ظلم سياهى نگذشت
نگذشت آن مه و زارست هلالى برهش
حال درويش خرابست که شاهى نگذشت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید