شماره ٧٩: دل چه باشد کز براى يار ازان نتوان گذشت

غزلستان :: هلالی جغتائی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دل چه باشد کز براى يار ازان نتوان گذشت
يار اگر اينست، بالله مى توان از جان گذشت
از خيال آن قد رعنا گذشتن مشکلست
راست ميگويم، بلي، از راستى نتوان گذشت
جز بروز وصل عمر و زندگى حيفست حيف
حيف از آن عمرى که بر من در شب هجران گذشت
يار بگذشت، از همه خندان و از من خشمناک
عمر بر من مشکل و بر ديگران آسان گذشت
چون گذشت از دل خدنگش، گو: بيا، تير اجل
هر چه آيد بگذرد، چون هر چه آمد آن گذشت
پيش ازين گر جام عشرت داشتم، حالا چه سود؟
از فلک دور دگر خواهم، که آن دوران گذشت
خلق گويندم: هلالي، درد خود را چاره کن
کى توانم چاره دردى که از درمان گذشت؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید