شماره ٥٤٥: عاشقان نرد محبت چو به دلبر بازند

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
عاشقان نرد محبت چو به دلبر بازند
شرط عشق است که اول دل و دين دربازند
آن چه جان دو جهان افکند آسان بگرو
نرد شوخى است که خوبان سمنبر بازند
ز ديارى که ز ياد از همه مى بايد باخت
حکم ناز است که طايفه کمتر بازند
بر سر داد محبت که حسابى دگرست
بى حسابست که تا سر بود افسر بازند
نرد دعويست که چون عرصه شود تنگ آنجا
سروران افسر و بى پا و سران سر بازند
بندى شش جهتم فرد چو آن مهره نرد
کش جدا در عقب عقده ششدر بازند
هست در عشق قمارى که حرج نيست در آن
گرچه بر روى مصلاى پيامبر بازند
محتشم نرد ملاقات بتان باعشاق
هست خوش خاصه کز افراط مکرر بازند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید