شماره ٤٨٩: به رقيب سفرى وعده رفتن دادى

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
به رقيب سفرى وعده رفتن دادى
رقتى و تفرقه را سر به دل من دادى
ملک وصلى که حسد داشت بر او دشمن و دوست
يک سر از دوست گرفتى و به دشمن دادى
بر طرف باد گوارائى از آن نعمت وصل
که ز يک شهر گرفتى و به يک تن دادى
غير من بوى مى هر که درين بزم شنيد
همه را گل به بغل نقل به دامن دادى
باد تاراج ز هر جا که برآمد تو تمام
سر به خاکستر اين سوخته خرمن دادى
تيغ تقدير که بد در کف صياد اجل
تو گرفتى و به آن غمزه پر فن دادى
محتشم دير نکردى به وى اظهار نياز
نيک رفتى که مرا زود به گشتن دادى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید