شماره ٤٨٤: دارم سرى پر از شور از طفل کج کلاهى

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دارم سرى پر از شور از طفل کج کلاهى
بى قيد شهريارى بى سکه پادشاهى
قيمت بزرگ درى اختر بلند خردى
خورشيد شعله شمسى آفاق سوزماهى
سلطان نوظهورى رعناى پرغرورى
اقليم دل ستانى منشور حسن خواهى
مژگان دراز طفلى بازى کنى به خونها
مردم کش التفاتى شمشير زن نگاهى
بى اعتدال حسنى کز يک کرشمه سازد
صد کوه صبر و تمکين بى وزن تر ز کاهى
بى اعتماد مهرى کز چشم لطف راند
ديرينه دوستان را بى تهمت گناهى
ابرو هلال بدرى کز عاشق سيه روز
پوشد رخ دل افروز ماهى به جرم آهى
حسنش به زلف نوخيز عالم گرفت يک سر
خوش زود شد جهانگير زين سان تنک سپاهى
باشد وظيفه من از چشم نيم بازش
نازى به صد تکلف آن نيز گاهگاهى
از نظم محتشم گشت زينت پذير حسنش
همچون گلى که يابد آرايش از گياهى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید