شماره ٤٥٣: مراست رشته جان کاکل معنبر او

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
مراست رشته جان کاکل معنبر او
فغان اگر سر موئى شود کم از سر او
نه کاکل است که بر سر فتاده سر و مرا
هماى حس فکنده است سايه بر سر او
برابرى به مه او روى نکرد مهى
که رو نساخت چو آيينه در برابر او
اگر نقاب گشايد گل سمنبر من
به گلستان چه نمايد گل و سمن بر او
مرا ز دولت صد ساله وصال آن به
که غير يک نفس آواره باشد از در او
چو قتل بى گنهان خواهى اى فلک ز نهار
بريز خلق من اول ولى به خنجر او
چو محتشم شرف اين بس که خلق دانندم
کمين بنده اى از بندگان کمتر او



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید