شماره ٣٧٩: زخم نگهت نهفته خوردم

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
زخم نگهت نهفته خوردم
پنهان نگهى دگر که مردم
شد عقل و زمان مستى آمد
خود را به تو اين زمان سپردم
تير نگهم زدى چو پنهان
راهى به نوازش تو بردم
مى گشت لبم خضاب اگر دوش
دامن گه گريه مى فشردم
از زخم اجل کشنده تر بود
از دست تو ضربتى که خوردم
دل بى تو شبى که داغ مى سوخت
تا صبح ستاره مى شمردم
اى هم دم محتشم در اين بزم
صاف از تو که من حريف دردم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید