شماره ٣٧٧: بس که هميشه در غمت فکر محال مى کنم

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
بس که هميشه در غمت فکر محال مى کنم
هجر تو را ز بى خودى وصل خيال مى کنم
شب که ملول مى شوم بر دل ريش تا سحر
صورت يار مى کشم دفع ملال مى کنم
او ز کمال دلبرى زيب جمال مى دهد
من ز جمال آن پرى کسب کمال مى کنم
زلف مساز پرشکن خال به رخ منه که من
چون دگران نه عاشقى با خط و خال مى کنم
من که به مه نمى کنم نسبت نعل توسنت
نسبت طاق ابرويت کى به هلال مى کنم
شيخ حديث طوبى و سدره کشيد در ميان
من ز ميانه فکر آن تازه نهال مى کنم
مجلس يار محتشم هست شريف و من در آن
جاى خود از پى شرف صف نعال مى کنم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید