شماره ٣٤٩: بس که چشم امشب به چشم عشوه سازش داشتم

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
بس که چشم امشب به چشم عشوه سازش داشتم
از نگه کردن بسوى غير بازش داشتم
غير جز تير تغافل از کمان او نخورد
بس که پاس غمزه مردم نوازش داشتم
تا به قصد نيم نازى ننگرد سوى رقيب
گوشه چشمى به چشم نيم نازش داشتم
گشت راز من عيان بس کز اشارات نهان
با رقيبان در مقام احترازش داشتم
داشت او مستغنيم از ناز ديگر مهوشان
از نياز غير من هم بى نيازش داشتم
زور عشقم بين که تازان مى گذشت آن شهسوار
از کششهاى کمند شوق بازداشتم
با خيالش محتشم در دست بازى بود و من
دست در زنجير از زلف درازش داشتم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید