شماره ٣٣٥: زهى ز عشق جهانى تو را به جان مشتاق

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
زهى ز عشق جهانى تو را به جان مشتاق
من از کمال محبت جهان جهان مشتاق
نهان ز چشم بدان صورت تو را اين است
که دايمم من صورت طلب به آن مشتاق
ز دست کوته خود در هواى زلف توام
چو مرغ بى پر و بالى به آشيان مشتاق
به محفل دگران در هواى کوى توام
چو آن غريب که باشد به خانمان مشتاق
کنم سراغ سگت همچو کسى که بود
ز رازهاى نهانى به همزبان مشتاق
عجب که ذکر تو جزء شهادتم نشود
ز بس که هست به نام خوشت زبان مشتاق
به محتشم چه فسون کرده اى که مى گردد
نفس نفس به تو مايل زمان زمان مشتاق



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید