روزى که گشت بر همه عالم نماز فرض
شد ناز بر تو واجب و بر ما نياز فرض
تا در وجود آمدى اى کعبه مراد
شد سجده تو بر همه کس چون نماز فرض
نتوان به هيچ وجه شمرد از بتان تو را
باشد ميان باطل و حق امتياز فرض
بنگر به عشق و بوالعجبى هاى او کزو
محمود را شده است سجود اياز فرض
بختم عجب اگر ننوازد که گشته است
قتلم به جرم عشق به آن دلنواز فرض
آميزشى به درد کشانم نصيب باد
کز تقوى و ورع شو دم احتراز فرض
زان مرغ غمزه بيم دل محتشم نخاست
گنجشک را بود حذر از شاهباز فرض