شبى که مى فکند بى تو در دلم الم آتش
ز آه من به فلک مى رود علم علم آتش
کباب کرده دل صد هزار ليلى و شيرين
لبت که در عرب افکنده شور و در عجم آتش
ز جرم عشق اگر عاشقان روند به دوزخ
شود به جانب من شعله کش ز صد قدم آتش
ز سوز دل چو به او شرح حال خويش نويسم
هزار بار فتد در زبانه قلم آتش
چونى بهر که سرآورده ام دمى شب هجران
درو فکنده ام از ناله هاى زير و بم آتش
به يک پياله که افروختنى چراغ رخت را
فکندى اى گل رعنا به حال محتشم آتش