شماره ٣٠٦: آهوى او که بود بيشه دل صيد گهش

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
آهوى او که بود بيشه دل صيد گهش
مى گدازد جگر شير ز طرز نگهش
از بدآموزى آن غمزه نمى گردد سير
ناز کافتاده به دنباله چشم سيهش
دو جهان گشته به حسنى که اکر در عرصات
به همان حسن درآيد گذرند از گنهش
مه جبينى ز زمين خاسته کز قوت حسن
پنجه در پنجه خورشيد فکند است مهش
واى بر ملک دل و دين که شد آخر ز بتان
نامسلمان پسرى فتنه گرى پادشهش
چکند گر نکند خانه مردم ويران
پادشاهى که به جز فتنه نباشد سپهش
محتشم در گذر آن چشم که من ديدم دوش
جبرئيل ار گذرد مى زند از غمزه رهش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید