شماره ٢٤٦: فلک به من نفسى گرچه سر گرانش کرد

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
فلک به من نفسى گرچه سر گرانش کرد
دگر به راه تلافى سبک عنانش کرد
زبان ز پرسش حالم اگر کشيد دمى
دمى دگر به من اقبال هم زبانش کرد
فشاند مرغ دلم را روان به ساعد زلف
به سنگ جور چو آشفته آشيانش کرد
نداده بود دلم را به چنگ غصه تمام
که بازخواست به صد عذر و شادمانش کرد
دلم هنوز ز درياى غم کنارى داشت
که غرق مرحمت از لطف بيکرانش کرد
دمى که تير ستم در کمان خشم نهاد
کشيد بر من و سوى دگر روانش کرد
چو خواست قدر نوازش بداند اين دل زار
نخست پيش خدنگ بلا نشانش کرد
غرض ستيزه نبودش که نقد قلب مرا
کشيد بر محک جور و امتحانش کرد
عنان همرهى از دست محتشم چو کشيد
نهفته بدرقه لطف همعنانش کرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید