شماره ١٩٢: يار بيدردى غير و غم ما مى داند

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
يار بيدردى غير و غم ما مى داند
مى کند گرچه تغافل همه را مى داند
آفتابيست که دارد ز دل ذره خبر
پادشاهيست که احوال گدا مى داند
گر بسازم به جفا ليک چه سازم با اين
که جفا مى کند آن شوخ و وفا مى داند
اى طبيب ار تو دوائى نکنى درد مرا
آن که اين در به من داد دوا مى داند
همه شب دست در آغوش خيالت دارم
کورى آن که مرا از تو جدا مى داند
روز و شب مهر تو مى ورزم و اين راز نهان
کس ندانست به غير از تو خدا مى داند
محتشم کز ملک و حور و پرى مستغنى است
خويشتن را سگ آن حور لقا مى داند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید