شماره ١٤٨: از جيب حسن سرو قدى سر بدر نکرد

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
از جيب حسن سرو قدى سر بدر نکرد
کز خجلت تو خاک مذلت به سر نکرد
برق اجل به خرمنى آتش نزد دليل
تا مشورت به خوى تو بيدادگر نکرد
چشمت ز گوشه اى يزک غمزه سر نداد
کز گوشه دگر سپه فتنه سر نکرد
در بزم کس نماند که پنهان ز ديگران
از نرگسش نشانه تير نظر نکرد
تا مدعى ز ابروى او چشم بر نداشت
تيرى از آن کمان به دل من گذر نکرد
برد آن چنان دلم که نخستين نگاه را
در دلبرى مدد به نگاه دگر نکرد
صد عشوه کرد چشم تو ضايع براى غير
کاتش به جان من زد و دروى اثر نکرد
تير کرشمه تو که با دل به جنگ بود
کرد آشتى چنان که مرا هم خبر نکرد
قانع نشد به نيم نگاه تو محتشم
خاشاک نيم سوز ز آتش حذر نکرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید