شماره ١١٤: زان آستان که قبله ارباب دولت است

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
زان آستان که قبله ارباب دولت است
محرومى من از عدم قابليت است
چشم ز عين بى بصرى مانده بى نصيب
زان خاک در گه سرمه اهل بصيرت است
رويم که نيست بر کف پايش به صد نياز
از انفعال بر سر زانوى خجلت است
دوشم که نيست غاشيه کش در کاب تو
آزرده از گرانى بار مذلت است
دستم که نيست پيش تو بر سينه صبح و شام
کوته ز جيب عيش و گريبان راحت است
پايم ازين گنه که نه جارى به راه توست
مستوجب سلاسل قهر و سياست است
گر دور چرخ مانعم از پاى بوس توست
در روزگار باعث تاخير صحبت است
بر من جفاست ورنه سليمان عهد را
در انجمن نصيحت مورى چه حاجت است
من بعد روى محتشم از هيچ رومباد
دور از درت که گفته ارباب همت است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید