شماره ٩٨: آن شاه ملک دل ستم از من دريغ داشت

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
آن شاه ملک دل ستم از من دريغ داشت
درياى لطف بود و نم از من دريغ داشت
صدنامه بى دريغ رقم زد به نام غير
وز کلک خويش يک رقم از من دريغ داشت
اغيار را به عشوه شيرين هلاک کرد
وز کينه زهر چشم هم از من دريغ داشت
صد بار سرخ شد دم تيغش به خون غير
اين لطفهاى دم به دم از من دريغ داشت
با مدعى که لايق بيداد هم نبود
صد لطف کرد و يک ستم از من دريغ داشت
من جان فشاندم از طمع بوسه اى بر او
او توشه ره عدم از من دريغ داشت
کردم گدائى نگهى محتشم ازو
آن پادشاه محتشم از من دريغ داشت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید