شماره ٨٩: هرچند خون عاشق بى دل حلال نيست

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
هرچند خون عاشق بى دل حلال نيست
در خون من گرفت به آن خردسال نيست
حسنش امان يک نگهم بيشتر نداد
در حسن آدمى کش او اعتدال نيست
دى وقت راندن من از آن بزم بود مست
کامروز در رخش اثر انفعال نيست
شاخ گلى و گرنه هنوز اى پسر کجاست
سروى که در ره تو سرش پايمال نيست
ماه نوى ولى به ظهور تو از بتان
يک آفتاب نيست که در او زوال نيست
از يک هلال اگرچه نه اى بيشتر هنوز
يک سينه نيست کز تو بر او صد هلال نيست
حسن تو راست زير نگين صد جهان جمال
يک دل حريف اين همه حسن و جمال نيست
از سادگى دمى ز تو صد لطف مى کنم
خاطر نشان خود که تو را در خيال نيست
خود را به عمد به هرچه مى افکنى به خواب
ز افسانه منت اگر امشب ملال نيست
برداشتست بهر نثار تو چشم ما
چندان گوهر که در صدفت احتمال نيست
قدت هلال وار خميده است در شباب
بر غير عشق محتشم اين حرف دال نيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید