شماره ٣٦٩: باز روى تو خون آلوده و جعد تو تر است

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
باز روى تو خون آلوده و جعد تو تر است
زلف مشکين ترا باد صبا جلوه گر است
گل دمد در چمن حسن تو از خنديدن
مگر اندر سر زلف تو نسيم سحر است
تا بزير و زبر رخ گل و سنبل دارى
سنبل و گل شده از روى تو زير و زبر است
هر که ديد آن خط تو غاليه دارند از اشک
خال مشکين تو خود غاليه دان دگر است
نگشايد مگر آن لحظه که لب بگشايى
جعد شکر که گره بر گره از نيشکر است
وصل تو هيچ فراموش ز دل مى نشود
گوييا لطف ملک زاده خورشيد فر است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید