شماره ٣٥١: اى گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چيزى

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
اى گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چيزى
گل با تو نمى ماند در حسن مگر چيزى
ما را به تماشايى مهمان رخ خود کن
چون سبزه برآوردى گرد گل تر چيزى
دودى که ز آه من بر ماه زدى هر شب
در روى چو ماه تو هم کرد اثر چيزى
تا باز کرا سوزد اين جادوى تو آخر
خط تو دميد اينک بالاى شکر چيزى
تا باغ رخت ديدم، گل باد به چشم من
کى از گل و بستانى آرم به نظر چيزى
گفتى که کمر بندم در ريختن خونت
بارى ز پى بستن دارى به کمر چيزى
گويم غم و دردم بين، گويى که بتر خواهم
بسم الله اگر خواهى زين هر دو بتر چيزى
زان غم که فرستادى کرده دل خسرو خوش
جان منتظرست اينک، گر هست دگر چيزى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید