شماره ٣٤١: ساقى بيا که موسم عيش است و ميم و نى

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
ساقى بيا که موسم عيش است و ميم و نى
مى ده که لاله گون شده از باده رى و خى
رخ بر فروز و زلف مسلسل گره بزن
تا بشکند جمال تو بازار ميم و هى
مه را به روى خوب تو نسبت کجا رسد
اى رويت آفتاب و لبت شين و کاف و رى
شکر شد از خجالت لعل تو آب وار
بر شين و کاف و رى چو کشيدى تو خى و طى
خط معنبر تو چو دور قمر گرفت
کردند عاشقان تو تر رى و دال و مى
روح مجسمى تو نه عقل مصورى
اى روح عقل مثل تو ناديده بى و تى
بتگر چو ديد پيش رخ و قامت تو کرد
از شرم کارخانه صد ساله طى و بى
طى کن حديث دور زمان، جام مى بيار
تا باغ روح را دهم آبى ز ميم و يى
مى خور، مخور غم دل و دين، خسروا، دگر
بگشا به مدح خسرو آفاق لام و بى
لب بر لب نگار نه ار دست مى دهد
خالى قدح مدار ز باده و ميم و يى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید