شماره ٣٤٠: اى صد شکست زلف ترا زير هر خمى

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
اى صد شکست زلف ترا زير هر خمى
در هر خميش مانده به هر گوشه درهمى
گه گه به ناز شانه کن آن زلف را، مگر
دلهاى دورمانده برون آيد از خمى
مويى شدم ز هجر و تو گويى کز اين قدر
کاين از پى من است نگنجم به عالمى
در رشک آن که در غم تو گرددم شريک
مى ميرم و غم تو نگويم به همدمى
گر جان رود، تو پرسش بيماريم ميا
ترسم که در دل آيدت از ديدنم نمى
افسوس مردنم مخور، اى پادشاه حسن
زيرا گداى مرده نيرزد به ماتمى
چون درد کهنه در دل من يادگار تست
يارب مباد درد مرا هيچ مرهمى
گر بى تو در بهشت برندم، زنم ز آه
آتش در آن بهشت که گردد جهنمى
نبود عجب که مهر تو مى رويد از زمين
هر جا که از دو ديده خسرو چکد نمى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید