شماره ٣٢٥: پيش از اين من با جوانان آشنايى کردمى

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
پيش از اين من با جوانان آشنايى کردمى
کاشکى زيشان هم از اول جدايى کردمى
از دل گمگشته اکنون گوش نتوانم نهاد
زانکه اول وصف خوبان ختايى کردمى
زين دل دوزخ اگر افروختى شمع مراد
وقتى آخر شام غم را روشنايى کردمى
يک سخن شيرين ندارم ياد از آن رويى که آن
بر جراحتهاى جانى موميايى کردمى
توبه داد اين چشم شاهدباز و اين شاهد مرا
زانچه من وقتى حديث پارسايى کردمى
اى خوش آن شبها که از بهر گدايى بر درت
بر سر کوى تو بر درها گدايى کردمى
خلعت تيغت ز خون بايستى اندر گردنم
تا ميان عاشقانت خودنمايى کردمى
از پى تو دوست مى دارم غمت را، ورنه من
با چنان بيگانه اى کى آشنايى کردمى
زاغ نالان است خسرو بى رخت وز خار هجر
گر گلى بودى ز تو، بلبل نوايى کردمى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید