شماره ٣١٨: اى زلف تو هر گره گشادى

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
اى زلف تو هر گره گشادى
وى خط تو خطه و سوادى
اى چشم مرا چراغ خانه
در سر مکن از کرشمه بادى
در راه نياز مى نهى پاى
خوش راهى و بوالعجب نهادى
شب چشم تو خلق را همى کشت
چونست ز ما نکرد يادي؟
يک فوج ز غمزه نامزد کن
تا با صف غم کنم جهادى
سر مى دادم به هر نگارى
گر تيغ غمت زيان ندادى
سرگشته نبودي، ار دل من
در دست خط تو چون فتادى
پرکار اگر به دست خويش است
از دايره پا برون نهادى
تو تير ستم گشاده و من
دل بسته بر اينچنين گشادى
گر از ستم تو بد گريزان
ايام چو خسروى نزادى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید