شماره ٣٠٨: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودى

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودى
زينسان دل من خسته و پالوده نبودى
ور زلف ترا شانه فراهم ننشاندى
يک، دل به سر کوى تو آسوده نبودى
زينگونه نخوردى غم تو خون دل ما
گر غمزه خونخوار تو فرموده نبودى
ور نرگس مست تو خبر داشتى از ما
خون خوردن ما بهر تو بيهوده نبردى
تا چند کشم زين دل خود کار جفاها
اى کاش که اين جان غم اندوده نبودى
آسوده دلى داشته ام، اى صنم، آن روز
کاين داغ بتان بر دل گم بوده نبودى
خسرو که به دامان مژه رفت درت را
افسوس که گر دامنش آلوده نبودى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید