شماره ٢٦٠: هلال عيد نمود، اى مه دو هفته، کجايي؟

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
هلال عيد نمود، اى مه دو هفته، کجايي؟
که دوستان را روى چو عيد خود بنمايى
برون خرام کله کج نهاده تا به نظاره
ز پرده ها به در افتند لعبتان ختايى
اگر تو باد به سر مى کني، رسد که به خوبى
چو غنچه لعل کلاه و چو سبزه سبزقبايى
نماز عيد به محراب ابروى تو کنم من
نه من که جمله جهان، چون به عيدگاه درآيى
چرا روايى اشکم به پيش روى تو نبود؟
گلاب را بود آخر به روز عيد روايى
هر آنچه در دل من بود، ريختند به صحرا
دو چشم من که به خونم همى دهند گوايى
بخوان به نزد خودم تا چو بخت سوى تو آيم
کجاست دولت آنم که تو به سوى من آيى
به جور مى کشم، اين جرم خسروست، نه از تو
که تو چو لطف ملک جان فزاى عمر فزايى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید