شماره ٢٣٣: نفسى که با نگارى گذرد به شادمانى

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
نفسى که با نگارى گذرد به شادمانى
مفروش لذتش را به حيات جاودانى
ز طرب مباش خالى مى و رود خواه وساقى
که غنيمت است و دولت دو سه روز زندگانى
غم نيستى و هستى نخورد کسى که داند
که گذشت عمر و باقى نبود جهان فانى
مکن، اى امام مسجد، من رند را ملامت
چو به شهر مى پرستان نرسيده اي، چه داني؟
چه شوى به زهد غره که ز دير مى پرستان
به خدا رسيد بتوان به تضرع نهانى
تو و زهد خرقه پوشان، من و دير دردنوشان
به تو حال ما نماند، تو به حال ما نمانى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید