شماره ٢٠١: ديوانه شدم ز يار بدخوى

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
ديوانه شدم ز يار بدخوى
بيگانه پرست و آشنا روى
دل بردن عاشقانست خويش
من جان نبرم ازان جفاجوى
از جعد ترش تن چو مويم
در تافته گشت موى در موى
پرسند نشان صبر، گويم
گامى دو سه از عدم بر آن سوى
خواهم به درت روم به صد آه
سوزم سر و پاى خود در آن کوى
او گر چه به سوز من نبيند
بارى رسدش ز داغ من بوى
ساقي، به زکات مى پرستان
از من به دو جرعه غم فروشوى
اى ديده، به سوز من ببخشاى
کامروز تراست آب در جوى
خسرو چو به نيک گويى تست
ياد آر او را به گفت بدگوى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید