شماره ١٦٦: اى که چشم من به روى خويش روشن کرده اى

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
اى که چشم من به روى خويش روشن کرده اى
اندر آخوش خوش کزان رو خانه گلشن کرده اى
صد دل ويرانست در هر تار پيراهن ترا
تو، چنين نازک، چه تارست اينکه بر تن کرده اي؟
تو همه تن مايه شادى و جانم پر ز غم
جان من، وه اينچنين جايى چه مسکن کرده اي؟
جلوه کردى بر من از رخ تا روان شد خون ز چشم
يارب آيد پيش چشمت آنچه با من کرده اى
تيغ زن بر گردن من، خون من در گردنت
غم مخور، چون اينچنين خون صد به گردن کرده اى
هر شبى تا روز مى سوزم گدازان همچو شمع
دم به دم از سوزش من چله روشن کرده اى
دوست مى دارم ترا با آنکه بهر خويشتن
عالمى بر خسرو بيچاره دشمن کرده اى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید