شماره ١٦٣: خردى هنوز و کودکي، اى نازنين، برنا نه اى

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
خردى هنوز و کودکي، اى نازنين، برنا نه اى
جورت نمى گيرم گنه، کز نيک و بد دانا نه اى
هر سو که زيبا بگذرد، در دل همى بار آورد
زيباييت جان مى برد، يا آفتي، زيبا نه اى
رخسار جان پرور ترا، شکلى ز جان خوشتر ترا
بيهوده هر کس مر ترا جان مى نخواند تا نه اى
آشوب عقل گمرهى بر نيکوان شاهنشهى
نى نى که خورشيد و مهي، پروين نه اي، جوزا نه اى
سروى چنين يا سوسنى يا از گل تر خرمنى
يعنى تو پهلوى مني، يارب تويى اين يا نه اى
رويى چو گل شسته به خوى و آلوده لبها را به مى
دل ها به گردت پى به پى مى بينمت، تنها نه اى
بد عهدى و نامهربان، گه دل دهى گاهى زبان
من با توام بارى به جان، گر تو ز دل با ما نه اى
شوخى مکن زينها مگو کت نيست با ما آرزو
من بنده ام آنجا که تو، ليکن تويى کاينجا نه اى
ديشب کشيدم از کمين زنجير زلف عنبرين
چشم تو گفت از خشم و کين خسرو مگر ديوانه اى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید