مه به زلف تو گر شود بسته
هر زمان خوب تر شود بسته
گر به زلف تو چشم بگشايم
موى در مو نظر شود بسته
چون گشايى دهان شيرين را
تنگهاى شکر شود بسته
گر ز جورت به چرخ ناله کنم
چرخ را هفت در شود بسته
ديده کز خواب بسته مى نشود
هم به خون جگر شود بسته
از دم سرد من عجب نبود
آب چشمم اگر شود بسته
بنده خسرو که دل به مهر تو بست
کى به مهر دگر شود بسته