شماره ١٤٤: مکش به ناز مرا، اى به ناز پرورده

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
مکش به ناز مرا، اى به ناز پرورده
مريز خون مسلمان به جرم ناکرده
مرا بکشت لب جان ستان تو، هر چند
مفرحى ست به آب حيات پرورده
ببخش قندى از آن لب که پيش از آن ناميد
هم از خيال لبت وام کرده ام خورده
بترس از آنچه به شب يا به خواب کرده دراز
هزار کس به دعا دسبها برآورده
دريده پرده دل را فراق و جان ره يافت
هنوز چند کنم پيش مردمان پرده
بدان که من ز شبيخون هجر جان نبرم
چنين که صبر من آواره گشت در پرده
چه جاى پند و نصيحت چو من ز دست شدم
چه سود نعل زر اکنون که لنگ شد زرده
برآر يک نفس، اى صبح تيره، روز اميد
مگر سفيد شود اين شب سيه چرده
به سر چگونه برد راه خسرو مسکين
ضعيف مورى و بار فراق صد مرده



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید