شماره ١٤٣: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرده

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرده
گل رخش ز خمار شراب پژمرده
شدند خوبان پژمرده زان جمال چنانک
شود شکوفه تر ز آفتاب پژمرده
در آفتاب مرو ماه من که نآرد تاب
رخت که مى شود از ماهتاب پژمرده
ببردى آب، همه گلرخان دو تا گشتند
چو آن گلى که کشندش گلاب پژمرده
بديد نرگس بستان به خواب چشم ترا
شد از تحير آن هم به خواب پژمرده
مرا بگير چو گل لعل بر رخ از دم سرد
که تو به توست همه خون ناب پژمرده
وصال خواست ز تو خسرو و جوانى يافت
که گشت غنچه دل زان جواب پژمرده



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید