شماره ٨٢: امشب، اى باد، يکى جانب آن بستان شو

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
امشب، اى باد، يکى جانب آن بستان شو
سر آن زلف پريشان کن و مشک افشان شو
من که زان بوى شوم کشته و خواهى بروم
از پى بوى دگر جانب آن بستان شو
چون شدي، اى دل بدخو، که نمودت اين راه
که بر آن سرکش خودکامه و بى سامان شو؟
تشنه خون دل ماست دو چشم مستت
هر دم، اى ديده من، ساقى آن مستان شو
صنما، رفت چو جانم به غمت لطفى کن
تا شوم زنده ز سر، هم تو درين تن جان شو
همه در مجلس شاهان نتوان خورد کباب
يکى شبى بر جگر سوخته هم مهمان شو
آرزو دارم کامى ز لبت يک روزى
تا مگر گويى که غارتگر خوزستان شو
رکن دين آصف ثانى حسن آن کش به دعا
آسمان گفت که فرمان ده چار ارکان شو
گر همى خواهى در ديده کشندت خوبان
گفت خسروست که خاک در خسرو خان شو



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید