شماره ٥١: باز به خون خلق شد چشم جفانماى تو

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
باز به خون خلق شد چشم جفانماى تو
عمر اگر وفا کند جان من و جفاى تو
نيست اميد کز توام يک گل بخت بشگفد
عمر به باد مى دهم بيهده در هواى تو
گريه و آه سرد من گر بر بايدت کسى
تا نروى ز جاى خود، اى دل و ديده، جاى تو
وقتى اگر ز جان من ناوک تو خطا شود
تن به قصاص در دهم معذرت خطاى تو
من که ز دولت غمت خون دو ديده مى خورم
هست حرام خوارگى گر نکنم دعاى تو
باد بر آستان تو خاک شده وجود من
تا به طفيل آستان بو که رسم به پاى تو
بر زمى آخرت گهى بوده بود خرامشى
حيف بود به چشم من خاک در سراى تو
از حسد خيال تو با دل خود به غيرتم
گلخنيى چرا کشد هولج کبرياى تو
گوش به خسرو آر شب تا که ببينى از کجا
نغمه شوق مى زند بلبل خوشنواى تو



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید