شماره ٤٥: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دنبال او

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دنبال او
وان خواب نازآلود بين، وين غمزه قتال او
يک تار مويش را صبا هر دو جهان گويد بها
هرگز بدين ندهم رضا گر من بوم دلال او
خنگش چو از جا در جهد هرگز نه پيشش سر نهد
سبزه به خط خود دهد فتواى خون و مال او
گر در شکار آن کينه کش گاهى به ميدان مست و خوش
مسکين دل ديوانه وش سرگشته در دنبال او
گر مى پرد اين چشم تر کان رويش آيد در نظر
بگذر، دلا، کاندر اثر خون مى چکد از خال او
آه دل زارم کنون سوزان نمى آيد برون
کش داغها اندر درون گنجد، نگنجد حال او
در بند آن زلف دو تا ديوانه ام دايم، دلا
زنهار زنهار، اى صبا، گه گه بپرسى حال او
خسرو شناسد سوز من، و آن ناله دلسوز من
زان کاگهست از روز من، شبهاى همچون سال او



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید