از دورى خود، جانا، حال دل من بشنو
اندوه فراق گل از مرغ چمن بشنو
زان موى بناگوشت هر کسى گله اى دارد
آن طره به يک سو نه از گوش، سخن بشنو
نافه همه بوى خوش از بوى تو مى دزدد
غمازى آن دزدى از مشک ختن بشنو
با اين همه نيکويى اندر حق مسکينان
مشنو سخن بدگو، گفت بد من بشنو
از باد هوايت دل صد جان بدريد، اين خود
بشکفت گلى ديگر، اى غنچه دهن، بشنو
تو جان منى و من دور از تو همى ميرم
اى جان جدا مانده، آخر غم تن بشنو
بشکست مى لعلت چون توبه خسرو را
اکنون صفت مستى زان توبه شکن بشنو