شماره ١١: آستان يار و آن گه خون من

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
آستان يار و آن گه خون من
شاد باش، اى طالع ميمون من
باده خواهى خورد، روشن شد مزاج
چون چنين شد بار اول خون من
بوالعجب کارى ست، من مشغول جان
وان رقيبت در چرا و چون من
کارى افتاده ست با شبها مرا
تو بخسپ، اى بخت ديگرگون من
کشتى و بازم رهايى شد ز هجر
دير زى درد درون افزون من
خون دل از دامن، اى ديده، مشوى
يادگارست اين ازان مجنون من
شعر خسرو مايه ديوانگيست
تا نياموزد کسى افسون من



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید