شماره ١: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ديگران

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ديگران
ما را جگر بريان شد و او ميهمان ديگران
اى مرغ جان، زين ناله بس، چون نيست جانان ز آن تو
بيهوده افغان مى کنى در بوستان ديگران
گه نقد جان لب را دهم، گه مايه دل ديده را
من بوالفضولى مى کنم، کالا از آن ديگران
جويم ز پيران بى غمي، ليکن چنين بختم کجا؟
با من جوان مردى کند بخت جوان ديگران
گر کشتنى شد بيدلي، تا کى ز خلقم سرزنش؟
بارى به تيغ خويش کش، چند از زبان ديگران؟
بگذار ميرم بر درت، منماى خوبان دگر
مفرست خاک کوى خود بر آستان ديگران
بر ديگران مى بندى ام، اى چشمه حيوان، بکن
چون خود بشستى از دلم نام و نشان ديگران
گويم که مردم از غمت، گويى که نتوان اين قدر
سهل است آخر، جان من، مردن به جان ديگران
تو سود کردى بنده را، من جان زيان دادم به تو
مپسند بهر سود خود چندين زيان ديگران
تو مى خوري، من درد و غم، يعنى روا باشد چنين
شربت تو آشامى و تب در استخوان ديگران
خسرو به تار موى تو جان مى دهد ديگر جهان
گر چه على الرغم منى جان و جهان ديگران



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید