شماره ٢٩٠: دارد از ضبط نفس طبع هوس پرور چه حظ

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
دارد از ضبط نفس طبع هوس پرور چه حظ
جز گرفتارى زتاب رشته با گوهر چه حظ
داغ محرومى همان بند غرور سرورى است
شمع را غير از غم جانکاهى از افسر چه حظ
در هواى برگ گل شبنم عبث خون مى خورد
خواب چون نبود نصيب ديده از بستر چه حظ
گريه ات رنگى نه بست از ديده حيران چه سود
بى مى از کيفيت خميازه ساغر چه حظ
کسب دانش سينه خود را بناخن کندن است
مى کنند آئينه هاى ساده از جوهر چه حظ
ظلم بر آبله زمنع کامرانيها مکن
غير جوع و شهوت از دنيا بگاو خر چه حظ
رغبت و نفرت بهشت و دوزخ انشا مى کند
تشنگى مى بايد اينجا ورنه از کوثر چه حظ
داده ايم از حاصل اسباب جمعيت بباد
مرغ ما را جز پريشانى زبال و پر چه حظ
اى که ميخواهى چراغ محفل اعيان شوى
غير ازين کز ديده ات آتش چکد ديگر چه حظ
لذت دنيا نمى ارزد بتلخيهاى مرگ
کام زهرا ندوده ئى تر غيبت از شکر چه حظ
جام قسمت برتلاش جستجو موقوف نيست
از نصيب خضر جز حسرت باسکندر چه حظ
چون کمان مى بايدت با گوشه تسليم ساخت
خانه دار وهم را از فکر بام و در چه حظ
حسن بيرنگى اثر پيرايه تمثال نيست
گر کنى آئينه از خورشيد روشنتر چه حظ
(بيدل) از ژوليده موئى طبع مجنون مرا
گر نباشد دود سوداى کسى در سر چه حظ



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید