شماره ٢٨٦: بر جنون نتوان شد از عقل ادب پرور محيط

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
بر جنون نتوان شد از عقل ادب پرور محيط
سعى گوهر تا کجاها تنگ گيرد بر محيط
غير بيکارى چه مى آيد زدست مفلسان
نيست جز بر ناتوانى پيکر لاغر محيط
بهره آسايش داناز گردون روشن است
از حباب و موج دارد بالش و بستر محيط
صاف طبعانرا به پستى مى نشاند چرخ دون
با همه روشندلى در دست گوهر در محيط
کرد دل را پايمال آرزو سعى نفس
موج آخر از هوا افتاد غالب بر محيط
هر کسى را در خور اسباب تشويش است ورس
از هجوم موج بر خود ميکشد لشکر محيط
عالمى را ميکشى زير نگين اعتبار
گر شوى بر آبروى خويش چون گوهر محيط
قابل تحرير اشکم نيست طومار دگر
صفحه وارى شايد از طوفان زند مسطر محيط
عزت و خوارى غبار ساحل تمييز ماست
ورنه از کف فرق نگرفته است تا عنبر محيط
بى ندامت نيست هستى هر قدر بالد نفس
موج تا باقيست دستى ميزند بر سر محيط
(بيدل) از وضع قناعت بار دوش کس نيم
کشتى ما چون صدف گيرد بسر کمتر محيط



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید