شماره ١٥٠: بدل زمقصد موهوم خار خار مريز

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
بدل زمقصد موهوم خار خار مريز
در اميد مزن خون انتظار مريز
مبند دل بهواى جهان بيحاصل
زجهل تخم تعلق بشو ره زار مريز
بيکدو اشک غم ماتم که خواهى داشت
گل چراغ فضولى بهر مزار مريز
حديث عشق سزاوار گوش زاهد نيست
زلال آب گهر در دهان مار مريز
بعرض بيخردان جوهر کلام مبر
بسنگ و خشت دم تيغ آبدار مريز
بتردماغى کر و فر از حيا مگذر
زاوج ناز به پستى چو آبشار مريز
زآفتاب قيامت اگر خبر دارى
بفرق بيکلهان سايه کن غبار مريز
خجالتست شگفتن بعالم اوهام
دران چمن که نه ئى رنگ اين بهار مريز
خراب گردش آن چشم نشه پرور باش
بساغر دگر آب رخ خمار مريز
اگر چه جرأت اهل نياز بى ادبى است
زشرم آب شو و جز بپاى يار مريز
بهر چه ناز کنى انفعال همت تست
غبار نا شده در چشم انتظار مريز
بهر بنا که رسد دست طاقتت (بيدل)
بغير ريختن رنگ اختيار مريز



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید