شماره ١١٣: حکم دل دارد زهموارى سرو روى گهر

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
حکم دل دارد زهموارى سرو روى گهر
جز بروى خود نغلطيده است پهلوى گهر
خواه دنيا خواه عقبى گرد بيتاب دلست
بحر و ساحل ريشه گير از تخم خودروى گهر
ذوق جمعيت جهانى را بشور آورده است
در دماغ بحر افتاد از کجا بوى گهر
خاک افسردن بفرق اعتبار خودسرى
قطره بار دل کشد تا کى بنيروى گهر
آبرو دست از تلاش کار دنيا شستن است
خاک ساحل باش اى نامحرم خوى گهر
مدعا زين جستجو افسردن است آگاه باش
هر کجا موجيست از خود ميرود سوى گهر
خفت اهل وقار از بى تميزى ها مخواه
قطره را نتوان نشاندن در ترازوى گهر
موج استغناست خشکى در قناعتگاه فقر
بى نمى در طبع ما آبيست از جوى گهر
کس بآسانى ندارد آرايش اقبال ناز
موج چو گان ها شکست از بردن گوى گهر
فکر خويش آن نيست کز دل رفع ننمائى دوئى
فرق نتوان يافت از سر تا به زانوى گهر
غازه اقبال من خاک ره فقر است و بس
(بيدل) از گرد يتيمى شسته ام روى گهر



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید