شماره ٩٩: بر خيالى چيده ئيم از ديده تا دل انتظار

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
بر خيالى چيده ئيم از ديده تا دل انتظار
ليلى اين انجمن وهم است و محمل انتظار
تا دل از اميد غافل بود تشويشى نبود
ساز استغناى ما را کرد باطل انتظار
هر کرا ديديم فکرى آنسوى تحقيق داشت
بيکرانى رفت ازين درياى ساحل انتظار
از هوس جز نااميدى با چه پردازد کسى
جست و جو آواره است و پاى در گل انتظار
نقش پا هر گامت آغوش دگر وا ميکند
اى طلب شرمى که دارد چشم منزل انتظار
قطره ات درياست گر از وهم گوهر بگذرى
عالمى را کرده است از وصل غافل انتظار
چشم واکرديم اما فرصت ديدار کو
بر شرار کاغذ ما بست محمل انتظار
عمرها شد از توقع آبيار عبرتيم
ريشه کشت امل خاکست و حاصل انتظار
بر شبستان خيال وهم و ظن آتش زنيد
شمع خاموشست و ميسوزد بمحفل انتظار
وعده احسان بمعنى از گدائى نيست کم
بر کرم ظلم است اگر خواهد زسائل انتظار
مرده ايم اما همان صبح قيامت در نظر
اين کفن مى پرورد در چشم بسمل انتظار
در محبت آرزو را اعتبار ديگر است
اين حريفان وصل ميخواهند و (بيدل) انتظار



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید