شماره ٩٤: ايهوس قطع نفس کن ساعتى دنگم گذار

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
ايهوس قطع نفس کن ساعتى دنگم گذار
بيخمارى نيست مستى شيشه در سنگم گذار
بوى منت برنميدارد دماغ همتم
ازغرض بر دار دست و بر دل تنگم گذار
بيخودان محمل کش گرد دو عالم وحشتند
گر شکست دامنت بارست بر رنگم گذار
اى جنون عمريست ميخواهم دلى خالى کنم
شيشه ام را بشکن و گوشى بر آهنگم گذار
کس ندارد جز عرق تاب جدال اهل شرم
آب شو آنگه قدم در عرصه جنگم گذار
داغ را غير از سياهى سايه ديوار نيست
يکدوروزى عافيت آينه در زنگم گذار
بى جنون دنيا و عقبى کسوت ناکامى است
زين دو دامن يگ گريبان وار در چنگم گذار
پله ميزان موهومى نمى باشد گران
گو فلک همچون شرر در سنگ بى سنگم گذار
بيدماغى نقد امکانرا وديعت خانه ايست
مهر هر گنجى که خواهى بر دل تنگم گذار
نه فلک (بيدل) غبار آستان نيستى است
گر تو مرد اعتبارى پا باورنگم گذار



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید