شماره ٤٦: هر کجا سعى جنون بر عزم جولان بشکند

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
هر کجا سعى جنون بر عزم جولان بشکند
کوه تا دشت از هجوم ناله دامان بشکند
دل بخون ميغلطد از ياد تبسمهاى يار
همچو آن زخميکه بر رويش نمکدان بشکند
دل شکستن زلف اورا آنقدر دشوار نيست
ميتواند عالمى فکر پريشان بشکند
برنميدارد تامل نسخه ديوانگى
کم کسى انديشه بر مضمون عريان بشکند
بر تغافل خانه ابروى او دل بسته ايم
يارب اين مينا همان بر طاق نسيان بشکند
هيچکس در بزم ديدار آنقدر گستاخ نيست
ايخدا درديده آئينه مژگان بشکند
کوه هم از ناله خواهد رنگ تمکين باختن
گر دل دانا بحرف پوچ نادان بشکند
با درشتان ظالمان هم بر حساب عبرت اند
سنگ اگر مرد است جاى شيشه سندان بشکند
لقمه برجوع مردم خوار غالب ميشود
به که دانا گردن ظالم باحسان بشکند
بى مصيبت گريه بر طبع درشتت سود نيست
سنگ در آتش فگن تا آبش آسان بشکند
بر سر بيمغز (بيدل) تا بکى لرزد دلت
جو زپوچ آن به که هم در دست طفلان بشکند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید