شماره ٥: نفس زينسان که بر عزم پرافشانى کدى دارد

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
نفس زينسان که بر عزم پرافشانى کدى دارد
غبار رفتنت زين دشت آمد آمدى دارد
ازين گشن حضورى نيست آغوش تمنا را
نگه بر هر چه مژگان واکند دست ردى دارد
تماشا بسمل آندست رنگين نيستى ورنه
حضور سايه برگ حنا هم مشهدى دارد
زسيماى سحرآموز فيض انشائى همت
که دست از آستين بيرون کشيدن ساعدى دارد
نياز با بايد کرد پيچ و تاب مهلت را
دماغ بيکسان دود چراغ مرقدى دارد
بساط آفرينش را سر و پائى نميباشد
همين آثار کمفرصت جهان سرمدى دارد
اگر عجز است اگر طاقت بجائى ميرسيم آخر
ره واماندگان در لغزش پا مقصدى دارد
يکى غير از يکى چيزى نمى آرد بعرض اينجا
احد در عالم تعداد ميم احمدى دارد
زتصوير مزار اهل دل آواز مى آيد
که در راه فنا از پا نشستن مسندى دارد
بعيد است از زمين خاکستر اقبال گردونى
ز وضع سجده مگذر ناز رعنائى قدى دارد
ز انجام بهار زندگى غافل مشو (بيدل)
گل شمعى که دارى در نظر بوى بدى دارد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید