شماره ٣٢٨: مژه بهم نزنى آينه بزنگ نگيرى

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
مژه بهم نزنى آينه بزنگ نگيرى
فضاى مشرب دل حيرتست تنگ نگيرى
خم نگين نخورد نام بى نيازى هست
حذر که راه سبکتازيت بسنگ نگيرى
قفاى زانوى انجام اگر دهند نشانت
وطن بسايه ديوار نام و ننگ نگيرى
بوحشتى زتعلق برا که چون پر عنقا
مصورت کند ايجاد نقش و رنگ نگيرى
اگر ببوى دل خسته تر کنند دماغت
گلى دگر که ندارد جهان بچنگ نگيرى
زده است عشق تو سنگى بشيشه خانه رنگم
زخود برآمدنم را کم از ترنگ نگيرى
چه دين و دل که بمستى نشد مسخر چشمت
بساغرى که گرفتى چرا فرنگ نگيرى
کسى نبرد سلامت زآه سوخته جانان
زخودسرى سر اين کوچه تفنگ نگيرى
خطيست جلوه گر از پرده منقش ديبا
که زينهار ببازى دم پلنگ نگيرى
مبند محمل امروز بر تصور فردا
طرب شتاب ندارد تو گر درنگ نگيرى
بعشق اگر شوى آگه زخواب راحت (بيدل)
عجب که بالش ناز از پرخدنگ نگيرى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید