شماره ٣٢٢: مائيم و دلى سر ورق بى سروپائى

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
مائيم و دلى سر ورق بى سروپائى
چون آبله صحرائى و چون ناله هوائى
از پرده ناموسى افلاک کشيديم
ننگى که کشد لاغرى از تنگ قبائى
گامى برهت نازده در خاک شستم
چون اشک باين رنگ دميد آبله پائى
جرأت هوس طاقت دورى نتوان بود
زخم است همه گر مژه واريست جدائى
دل مايل تحرير سجود بست که امروز
نقش قدم او ورقى کرده حنائى
اى آينه گرد نفسى بيش ندارم
زين بيش مرا در نظر من ننمائى
همت نپسندد که باين هستى موهوم
چون عکس در آينه کنم خانه خدائى
در کشور ياسى که سحر خنده شام است
خفاش شوى به که دهى عرض همائى
زين جوش غبارى که گرفته است جهانرا
فتح در خيبر کن اگر چشم گشائى
تا چند خراشد اثر لاف گلويت
داود نخواهى شدن از نغمه سرائى
گر چون مه نو سرکشى از منظر تسليم
بوسد لب بامت فلک از عجز بنائى
بر همزن کيفيت يکتائى ما نيست
اين سجده که بر پيکر ما بست دوتائى
(بيدل) تهى از خويش شدى ما و منت چيست
اى صفر بر اعداد تعين نفزائى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید